جدول جو
جدول جو

معنی صافی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

صافی کردن
(خِ قَ کَ دَ)
اصفاء. رجوع به صاف کردن شود، مسخر کردن. بی منازع کردن:
روم و چین صافی کند یاران او در روم و چین
نایبی فغفور گردد حاجبی قیصر شود.
فرخی.
امیر سدید لشکرهای بسیار به ولایتها فرستاد و مملکت صافی کرد و بیش درولایت منازع نماند. (تاریخ بخارا ص 116)
لغت نامه دهخدا
صافی کردن
صاف کردن تصفیه
تصویری از صافی کردن
تصویر صافی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
مایعی را از صافی یا پارچه گذراندن تا جرم آن گرفته شود، برای مثال پیر مغان ز توبۀ ما گر ملول شد / گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم (حافظ - ۷۲۸)، هموار کردن زمین، برطرف ساختن چین و چروک پارچه
فرهنگ فارسی عمید
(فُ وَ دَ)
وصف بسیار کردن
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ)
صحافی. انجام دادن عمل صحافی. رجوع به صحاف و صحافی شود
لغت نامه دهخدا
(خُ فِ عَ کَ دَ)
جسم مایع یا مسحوقی را از صافی گذراندن. عمل تصفیه. صاف کردن عبارت از آن است که مایعی را از جداری با منافذ خیلی کوچک که بنام صافی موسوم است عبور دهند تا موادی را که به حالت معلق در بر دارداز آن جدا کنند. در داروخانه ها مایعات را به کمک قیفی که درون آن تکه ای پنبۀ هیدروفیل فشرده قرار داده اند صاف میکنند و در صورتی که مایعات محرق باشد و برروی پنبه اثر کند بجای پنبۀ معمولی پنبۀ شیشه ای میگذارند. (از کارآموزی داروسازی جنیدی صص 33- 34)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاکی کردن
تصویر پاکی کردن
تطهیر
فرهنگ لغت هوشیار
سر گرم شدن ببازی، مشغول شدن بچیزی سر گرم شدن بچیزی گذراندن وقت، قمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتی کردن
تصویر پاتی کردن
باد دادن خرمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهی کردن
تصویر راهی کردن
روانه کردن عازم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصافی کردن
تصویر وصافی کردن
توصیف بسیار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحافی کردن
تصویر صحافی کردن
انجام دادن عمل صحافی
فرهنگ لغت هوشیار
پخ کردن هموار کردن، پالودن پالایش، نرم کردن مایعی را از جداری که دارای منافذ کوچک است - و صافی نام نام دارد - عبور دادن تا مواد جامد از آن جدا شود تصفیه صافی کردن، هموار کردن رفع چین و چروک کردن: پارچه را با اتو کشیدن صاف کردن، تراشیدن صورت. یا صاف کردن سینه. به وسیله سرفه کردن سینه را راحت کردن تا آواز نیکو برآید یا تنفس آسان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
تصويبٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
Smooth, Airbrush, Straighten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retoucher, lisser, redresser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
airbrushen, glätten, begradigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
airbrush yapmak, düzleştirmek, düzeltmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ایئر برش کرنا , ہموار کرنا , سیدھا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
এয়ারব্রাশ করা , মসৃণ করা , সোজা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
แปรงอากาศ , ทำให้เรียบ , ทำให้ตรง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
kuburudisha, kupiga laini, kunyoosha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
修图 , 平滑 , 弄直
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
エアブラシする , なめらかにする , 真っ直ぐにする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ретушувати , згладжувати , вирівнювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
לתקן , להחלקה , ליישר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
에어브러시로 수정하다 , 매끄럽게 하다 , 곧게 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
menyentuh ulang, menghaluskan, meluruskan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
एयरब्रश करना , चिकना करना , सीधा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ретушировать , сглаживать , выпрямлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retocar, alisar, enderezar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
ritoccare, levigare, raddrizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retocar, alisar, endireitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retuszować, wygładzać, prostować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صاف کردن
تصویر صاف کردن
retoucheren, gladstrijken, rechtzetten
دیکشنری فارسی به هلندی